مادرم گوجه پلوهای جانداری درست میکند.گوجه ی رنده شده را با سیب زمینی های نگینی،برنج ایرانی، زیره و چند نوع ادویه ی هندی که از هند نیامدند قاطی میکند و توی قابلمه ای که شاید از جنگ جهانی اول برگشته است روی گاز بار میگذارد.زمان زیادی از آخرین گوجه پلوی بارگذاشته روی گاز سینجرمان میگذرد اما هنوز یادآوری بو و طعم دل انگیز بشقاب گوجه پلوی کنارِ پیاله ی ماستِ نعنا زده با پرهای گلِ محمدی خانه ی پدربزرگ رادارهای غممان را خاموش میکند.نمیدانم مادرشماهم گوجه پلو را به خوبی مادرمن درست میکند یا نه.اما میدانم فقط مادرمن است که با خواندن 'گلی گم کرده ام. 'با صدای حزن انگیز برای گوجه های،گوجه پلو باز هم هر قاشق برنجش یک قاشق از غصه هایمان را برمیدارد و باخود میبرد.شاید بنظرتان مسخره بیاید یک قاشق برنجِ به رنگ نارنجی در مقابل سیل غم ها بایستد و پیروز شود،در این صورت مجبورم اعلام کنم مادرشما گوجه پلو را به قدر کافی خوب درست نمیکند.این روزها بیشتر از هر زمان دیگری دلم طعم دل انگیز و بوی هوش بر گوجه پلوی مادرم را میخواهد.گوجه پلویی که غم را از سرورویمان میشست.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش قراضه آهن در تهران ، مشهد و اصفهان The Twelfth Imam . Shia maaref Tammy دانلود انواع کتاب های علوم غریبه وکمیاب همیار دانش آموز آسانسور هیدرولیکی | بالابر هیدرولیکی | جک هیدرولیکی Cordarius تدریس خصوصی مکالمه زبان انگلیسی